..

 

* مثل جعبه مداد رنگی بچه گی منی ..  

هستی و من همیشه با بوی تن لاغرت مست میشم ..  

مثل همون مدارنگی ها که من هیچ وقت باهاشون یه خط هم نکشیدم ..  

دوست داشتنی و بدون استفاده  

 

  

** دیدی هیچی نموند ..  

نه از خودم .. نه از خودم .. نه از خودت ..  

بدجور برای هم شدیم .. 

یک جا .. یک روز .. هیچ وقت .. !!   

 

 

 

*** وقتی گفتی دستم لرزید  

وقتی چیزی جز هیچ به من نموند .. تنم لرزید ..  

بعد اینهمه وقت .. 

هنوز دلت نلرزیده ؟؟

 

 

 

 **** خسته تر از وقتی هستم که کوه کنده باشم ..  

کوهی از ناباوری ها  

آخ که خوابیدن کنارت میچسبه .. 

کنارخیالت  

لای دره ای پر از علفهای هرز اعتماد ..

نظرات 4 + ارسال نظر
Dakho یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

آخریش رو خیلی دوس دارم رفیق
ماه شده لامصب

دوس دارم که می نویسی ...
خیلی میچسبه !

باران یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ http://man-baranam.blogfa.com/

بدجور برای هم شدیم ..

یک جا .. یک روز .. هیچ وقت .. !!


این تیکه اش عالی بود .........

موفق باشی روز به روز ...

حسام یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ب.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

لرزش دلو جدی بگیر رفیق

حسام یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ

بستگی به لرزش داره
بستگی به کسی داره که دلتو لرزونده
درسته دل ما دیگه دل نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد